۱۳۹۰ دی ۳, شنبه

جامعه همیشه حاضر در صحنه های اعدام و جنایت ایران زمین بار دیگر حماسه آفریدند و ایران و ایرانی را در نزد مردم دنیا خار و ذلیل کردند

پای کودکی را طی یک دعوای قبیله ای در یکی از روستاهای دهدشت استان کهگیلویه و بویر احمد با ساطور قطع می کنند و عاملان این فاجعه عمل شرم آور خود را “قصاص به حق” می نامند.
پس از آنکه در درگیری پیشین در سال گذشته پای یکی از اهالی قبیله مقابل تیر خورده و در اثر در نیاوردن گلوله پای آن شخص عفونت کرده و در نهایت قطع می شود، سه برادر و یک پسر عموی آن شخص با هدف انتقام جویی، دست به قطع پای این کودک زده اند.
حال پرسش اینجاست که چرا روستاییان و عشایر و مرز نشینان را حکومت ننگین اسلامی، این چنین در جهل و خرافات و نا آگاهی نگاه داشته است؟ چرا نباید روستاییان ما دارای مدنیت شده و از حقوق شهروندی و قوانین زندگی اجتماعی برخوردار باشند؟

بارها شنیده ایم و خوانده ایم که دو قبیله از از دو روستای متفاوت، بر سر یک تکّه زمین، با چاقو و داس و تبر به جان یکدیگر افتاده اند و همدیگر را تکه و پاره کرده اند. بارها شاهد دعواهای ناموسی که منجر به قتل یک یا چند نفر شده است بوده ایم و یا تعداد ستیزهای انتقام جویانه ای که به دعواهای قبیله ای چند روزه می انجامند در مناطق روستا نشین و حاشیه نشین ایران زمین بسیار زیاد و قابل تآمل است.
این رخداد های ناگوار، و اندوهگین، حتّی در پایتخت و کلان شهر های دیگر نیز رخ می دهد و موجب تاسّف و شرمساری است که مردمان ایران زمین در عصر ارتباطات و تکنولوژی هنوز پلّه های ابتدایی مدنیت و زندگی مدرن و به دور از خشونت را طی نکرده اند،  آگاهی ها، و دانش  آنان  در زمینه زندگی اجتماعی و طرز برخورد با هم نوعان در سطح جامعه بسیار ناچیز و نا پیدا است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر