۱۳۹۰ اسفند ۱۹, جمعه

مریم ملک پور خواهر سعید ملک پور:

کاش توی قحطی شقایق
بشینیم توی یه قایق
بزنیم دلو به دریا
منو تو تنهای تنها
اونقده میریم که ساحل
از منو تو بشه غافل
قایق رو با هم میرونیم
اونجا تا ابد میمونیم
جای که نه آسمونش
نه صدای مردومونش
نه غمش نه جنب وجوشش
نه گلای گل فروشش
مثل اینجا آهنی نیست
پس ببین یادت بمونه
کسی هم اینو ندونه
زنده بودیم اگه فردا
وعده ی ما لبه دریا

♥سعيد جانم ♥

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر