زانیار مرادی و لقمان مرادی 2 نمونه ی بارز این مسائل میباشند
اعدام های بدون دلیل , اعدام های شتاب زده و اعدام های خیابانی در ایران روز به روز شدت میگیرد
نامه زانیار مرادی از زندان رجایی شهر کرج به هم سن و سالهاي خودم در سراسر جهان
یکشنبه, ژانویه 6, 2013 - 13:03
من اسمم زانيار مرادی است. الان از سلول مرگی در آن سوی دنيا در شهر کرج درکشور ايران نشسته و ميخواهم با شما جوانان در اروپا و امريکا٬ با شما جوانان همسن و سال خودم در ژاپن و استراليا و فرانسه و افريقا و در همه جای دنيا حرف بزنم. نگذاريد مرا اعدام کنند! آيا دنيا آنقدر بيرحم است که اين صحنه را تماشا کند که من و پسر عمويم در خيابان اعدام شويم و چيزی نگويد و کاری نکند؟
نگذاريد ما را اعدام کنند. بهر طريقی که ميتوانيد ٬ سعی کنيد از ابتکارات جوانانه استفاده کنيد و کاری کنيد که حکومت اسلامی ايران ببيند که ما تنها نيستيم و دنيا به اين حکم ظالمانه اعتراض دارد.صدای اعتراض شما و هر حرکت و اعتراضی که بکنيد به گوش ما فورا ميرسد. منتظر شنيدن اخبار اعتراضات شما همسن و سالهای خودم هستم
ميدانم که اين ترس من و اين درخواستم از طريق امکانات اينترنتی به گوش شما ميرسد. پس فقط چند دقيقه صبر کنيد٬ چند ثانيه وقت بگذاريد و از من بشنويد که چقدر سخت است در بيست و يک سالگی با مرگ مواجه شدن٬ با کابوس مرگ زندگی کردن و هر لحظه از صدای پای زندانبانان ترسيدن و بر خود لرزيدن!
ما سه سال است که زنداني شده ايم . من زانيار مرادي و هم پرونده اي من لقمان مرادي٬ ۹ ماه را زير شکنجه بوديم. ما را چنان کتک ميزدند که ديگر توان راه رفتن نداشتيم و همين امروز نيز کمرم بشدت درد ميکند و دو مهره کمرم شکستگي دارد. به ما گفتند اگر حرفهايي که آنها ميخواهند را نزنيم٬ به ما تجاوز ميکنند و ما نامه هايی را که آنها آوردند امضا کرديم. و اکنون در يک قدمي مرگ با طناب دار در خياباني در تهران و يا مريوان شهر محل تولدمان ايستاده ايم. اين روزها شنيدم که دارند مقدمات اجرای حکم اعدام ما را فراهم ميکنند و چهار روز است که حالم خوب نيست٬ شبها خوابم نميبرد و فکر کردم شايد با اين نامه بتوانم بخودم کمک کنم.
زانيارمرادي -- زندان رجايي شهر کرج
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر