خبر
اعدام در ورزشگاهی در شهر سبزوار، بیاختیار ذهن من را به سمت افغانستان
طالبانی سوق داد. به کشور و زمانی که خشونت کاملا عریان بود و هیچکس از
اینکه رفتاری غیرانسانی را انجام میدهد، ترسی نداشت. حکومتی که قوانین
تصویب شده در آن به جای عدالت، وحشیگری را ترویج میداد. در افغانستان نیز
اعدامها در ورزشگاههایی مانند غازی انجام میشد
و این به معنی تفریح و لذت بردن مردم از زجر کشیدن و کشته شدن بود؛ به
مانند نبرد انسانها و حیوانات درنده در روم که در آن انسانها از کشته شدن
دیگر همنوعان خود لذت میبردند. جای تاسف دارد که ایران نیز به این فهرست
پلید اضافه شد و در این کشور، مردم در سکوها به نظاره مینشینند و زن و
مرد در کنار هم از کشته شدن یک نفر فریاد رضایت سر میدهند.
اعدامهای صورت گرفته به خصوص در ایران به جای اینکه در عمل بتوانند آمار جرم را کاهش دهند، بیشتر برای آرام شدن وجدانها و سرکوب گذاشتن بر واقعیت و چرایی وقوع جرمها انجام میشوند. زمانی که اعدامی صورت میگیرد، در ظاهر به این معنی است که کننده جرم از بین رفته است و به این ترتیب، شانس تکرار جرم کاهش خواهد یافت. حال آنکه، اعدام در اینجا سرکوب گذاشتن بر واقعیت و مسکن کوتاهمدت است و در این باره باید ریشهیابی شده و چرایی وقوع جرم پیدا شود و شانس وقوع دوباره آن به صورت حقیقی کاهش یابد.
موافقان اعدام علاوه بر اینکه معتقد میباشند اعدام یک فرمان الهی است، از طرفی معتقدند که اعدام میتواند آمار وقوع جرم در جامعه را کاهش دهد. با این حال، با بررسی آمارهای رسمی به راحتی میتوان به این نتیجه رسید، اعدام که سختگیرانهترین نوع مجازات است هیچ تاثیری در کاهش وقوع قتلها در ایران نداشته و در برخی سالها افزایش قابل توجهی نیز داشته است. برای نمونه، آمار قتل در ایران و در سال ۱۳۸۰، ۲۱۹۵ مورد بوده است که این میزان در سال ۱۳۸۹ به ۲۲۷۷ مورد رسیده است. این در حالی است که در این سالها آمار اعدامها به صورت سالانه افزایش یافته است. آمار اعدامها در سال ۷۸، ۱۶۵ مورد بوده که این آمار در سال ۹۰ به ۵۵۲ تا ۶۷۶ مورد افزایش یافته است. این آمار آشکارا نشان میدهد که اعدامها تاثیری در کاهش وقوع قتل و در کل جرم در ایران نداشته است. حتی در امریکا به عنوان یکی از کشورهایی که بیشتر آمار اعدام را دارد، نشان داده شده است که وقوع قتل در ایالاتی که اعدام منسوخ شده است به مراتب کمتر از سایر ایالاتهای آن کشور است.
اعدام علاوه بر اینکه تاثیری بر کاهش میزان وقوع جرم نداشته و ندارد، از طرفی وقوع اعدامها افزایش خشونت در جامعه را نیز موجب میشود. با وجود اعدام آنهم در ملاعام و به شیوه دار زدن که عمدتا همراه با درد فراوان است و با استقبال مردم نیز مواجه میشود، زشتی و قبح یکی از وحشیانهترین رفتارهای انسانی از بین رفته و عادی میشود. وقتی بسیاری از روانشناسان از تاثیر دیدن صحنههای خشن فیلمها و بازیهای رایانهای در جامعه، بیم دارند؛ چطور است که اعدام نمیتواند بر جامعه تاثیر گذاشته و خشونت را رواج دهد؟
از سویی، مجازات اعدام صورت میگیرد که نشان داده شود کشتن یک انسان، عملی صحیح نیست ولی اعدام مگر چیزی جز کشتن یک انسان دیگری است؟ اگر عملی ناصواب باشد هرگز نمیتوان آن را با همان عمل ناصواب پاسخ داد و در بیشتر مواقع هر کار زشتی تا ابد و در هر شرایطی زشت و پلید میباشد. در این نوع جوامع، اصولا کشتن کار ناپسندی نیست و در بسیاری از مواقع مردم خود خواستار کشتن دیگران میباشند و به آن مشروعیت میدهند. در اینجا ملاک عمل کشتن نیست و شخصی که آن را انجام میدهد میتوان آن عمل را زشت و یا صحیح جلوه دهد. در این باره، ویکتور هوگو میگوید: «آيا گمان داريد، اعدام درس عبرت است؟ چرا؟ به خاطر آنچه درس میدهد؟ مگر چه میآموزيد با اين درس عبرت؟ اين را كه نبايد كشت؟ نبايد كشت را با چه میآموزيد؟ با كشتن؟»
یک اشکال عمده اعدام نیز این است که اعدام بازگشتی ندارد و اگر به فرض، حکم اعدامی صادر و انجام شود و بعد از مدتی خلاف آن ثابت شد آیا میتوان فرد مورد نظر را دوباره به زندگی برگرداند؟ حال آنکه نمونههای فراوانی از این اشتباهات دیده شده است و یا به علت اعدام و بسته شدن پرونده دیگر واقعیت عیان نشده است. موريس گارسن در این زمینه میگوید: «چون اعدام جبرانناپذیر است، با سایر مجازاتها فرق دارد و دلیل مخالفتها با اعدام به همین خاطر است.»
با تمامی اینها، متاسفانه در داخل ایران بسیاری با این نوع مجازاتها موافق میباشند و حتی ساعتها منتظر میمانند تا زجرکشیدن یک یا چند نفر بر اثر دار زده شدن را ببینند و با بیشتر شدن دست و پا زدنهای آنها در هنگام دار زده شدن، هیجانزده میشوند و آنها از این صحنهها فیلم برداشته و ساعتها درباره آن با بقیه صحبت میکنند. اینکه در مراسم اعدام ساعتها زودتر مردم به محل آن آمده و مشتاقانه منتظر اعدام یک انسان میباشد، معنی جز اینکه خشونت در جامعه نهادینه شده است را ندارد. در نهایت، به علل مختلف که خلاصهوار در متن بالا بدان اشاره شد، ناکارآمدی اعدام ثابت شده است و در بسیاری از کشورها مجازات اعدام در سالهای اخیر منسوخ گشته است.
اعدامهای صورت گرفته به خصوص در ایران به جای اینکه در عمل بتوانند آمار جرم را کاهش دهند، بیشتر برای آرام شدن وجدانها و سرکوب گذاشتن بر واقعیت و چرایی وقوع جرمها انجام میشوند. زمانی که اعدامی صورت میگیرد، در ظاهر به این معنی است که کننده جرم از بین رفته است و به این ترتیب، شانس تکرار جرم کاهش خواهد یافت. حال آنکه، اعدام در اینجا سرکوب گذاشتن بر واقعیت و مسکن کوتاهمدت است و در این باره باید ریشهیابی شده و چرایی وقوع جرم پیدا شود و شانس وقوع دوباره آن به صورت حقیقی کاهش یابد.
موافقان اعدام علاوه بر اینکه معتقد میباشند اعدام یک فرمان الهی است، از طرفی معتقدند که اعدام میتواند آمار وقوع جرم در جامعه را کاهش دهد. با این حال، با بررسی آمارهای رسمی به راحتی میتوان به این نتیجه رسید، اعدام که سختگیرانهترین نوع مجازات است هیچ تاثیری در کاهش وقوع قتلها در ایران نداشته و در برخی سالها افزایش قابل توجهی نیز داشته است. برای نمونه، آمار قتل در ایران و در سال ۱۳۸۰، ۲۱۹۵ مورد بوده است که این میزان در سال ۱۳۸۹ به ۲۲۷۷ مورد رسیده است. این در حالی است که در این سالها آمار اعدامها به صورت سالانه افزایش یافته است. آمار اعدامها در سال ۷۸، ۱۶۵ مورد بوده که این آمار در سال ۹۰ به ۵۵۲ تا ۶۷۶ مورد افزایش یافته است. این آمار آشکارا نشان میدهد که اعدامها تاثیری در کاهش وقوع قتل و در کل جرم در ایران نداشته است. حتی در امریکا به عنوان یکی از کشورهایی که بیشتر آمار اعدام را دارد، نشان داده شده است که وقوع قتل در ایالاتی که اعدام منسوخ شده است به مراتب کمتر از سایر ایالاتهای آن کشور است.
اعدام علاوه بر اینکه تاثیری بر کاهش میزان وقوع جرم نداشته و ندارد، از طرفی وقوع اعدامها افزایش خشونت در جامعه را نیز موجب میشود. با وجود اعدام آنهم در ملاعام و به شیوه دار زدن که عمدتا همراه با درد فراوان است و با استقبال مردم نیز مواجه میشود، زشتی و قبح یکی از وحشیانهترین رفتارهای انسانی از بین رفته و عادی میشود. وقتی بسیاری از روانشناسان از تاثیر دیدن صحنههای خشن فیلمها و بازیهای رایانهای در جامعه، بیم دارند؛ چطور است که اعدام نمیتواند بر جامعه تاثیر گذاشته و خشونت را رواج دهد؟
از سویی، مجازات اعدام صورت میگیرد که نشان داده شود کشتن یک انسان، عملی صحیح نیست ولی اعدام مگر چیزی جز کشتن یک انسان دیگری است؟ اگر عملی ناصواب باشد هرگز نمیتوان آن را با همان عمل ناصواب پاسخ داد و در بیشتر مواقع هر کار زشتی تا ابد و در هر شرایطی زشت و پلید میباشد. در این نوع جوامع، اصولا کشتن کار ناپسندی نیست و در بسیاری از مواقع مردم خود خواستار کشتن دیگران میباشند و به آن مشروعیت میدهند. در اینجا ملاک عمل کشتن نیست و شخصی که آن را انجام میدهد میتوان آن عمل را زشت و یا صحیح جلوه دهد. در این باره، ویکتور هوگو میگوید: «آيا گمان داريد، اعدام درس عبرت است؟ چرا؟ به خاطر آنچه درس میدهد؟ مگر چه میآموزيد با اين درس عبرت؟ اين را كه نبايد كشت؟ نبايد كشت را با چه میآموزيد؟ با كشتن؟»
یک اشکال عمده اعدام نیز این است که اعدام بازگشتی ندارد و اگر به فرض، حکم اعدامی صادر و انجام شود و بعد از مدتی خلاف آن ثابت شد آیا میتوان فرد مورد نظر را دوباره به زندگی برگرداند؟ حال آنکه نمونههای فراوانی از این اشتباهات دیده شده است و یا به علت اعدام و بسته شدن پرونده دیگر واقعیت عیان نشده است. موريس گارسن در این زمینه میگوید: «چون اعدام جبرانناپذیر است، با سایر مجازاتها فرق دارد و دلیل مخالفتها با اعدام به همین خاطر است.»
با تمامی اینها، متاسفانه در داخل ایران بسیاری با این نوع مجازاتها موافق میباشند و حتی ساعتها منتظر میمانند تا زجرکشیدن یک یا چند نفر بر اثر دار زده شدن را ببینند و با بیشتر شدن دست و پا زدنهای آنها در هنگام دار زده شدن، هیجانزده میشوند و آنها از این صحنهها فیلم برداشته و ساعتها درباره آن با بقیه صحبت میکنند. اینکه در مراسم اعدام ساعتها زودتر مردم به محل آن آمده و مشتاقانه منتظر اعدام یک انسان میباشد، معنی جز اینکه خشونت در جامعه نهادینه شده است را ندارد. در نهایت، به علل مختلف که خلاصهوار در متن بالا بدان اشاره شد، ناکارآمدی اعدام ثابت شده است و در بسیاری از کشورها مجازات اعدام در سالهای اخیر منسوخ گشته است.
ما رای نمیدهیم و نه میگوییم / از خاک وطن لاله صفت می روییم .
پاسخحذفدستور اگر ز مام میهن برسد / ما دست زجان خویش هم م شوییم.